یادآوری آرام برای برنامه نویسان
گم شدن در تمام جزئیات ساخت یک ویدیوی عالی یا یک بازی رایانه ای آسان است
- در واقع بسیار آسان ، به طوری که می توان قسمت های یک بازی را که بازی
آنها را سرگرم کننده می کند فراموش کنیم. موارد زیر به عنوان یک یادآوری ملایم
از مواردی است که بازیکنان را وادار به انجام بازی می کند. در صورت گرفتار
شدن یا منحرف شدن در نحو گیج کننده C ++ یا خطوط و خطوط دستورات Visual Basic و ساختارهای DLL ، به این یادآوری مراجعه کنید.
1. به یاد داشته باشید بازیکن شخصیت اصلی است. این یک راز بین من و شما وجود
دارد: مردم برای به دست آوردن حس کنترل بازی می کنند. اگر بتوانید بازی خود را
به شکلی برنامه ریزی کنید که بازیکن را کنترل کند ، در این صورت نیمی از جنگ
را برده اید. این به معنای این نیست که باید بازی آسان باشد. این به معنای ساده این
است که وقتی یک گیمر از مدرسه به خانه می دوزد یا برای انجام یک بازی
ویدئویی از خانه به خانه می رود ، می خواهد کنترلی را که در طی ساعت های نه
تا پنج نداشته است ، احساس کند. نتیجه یک بازی - اعم از برد یا باخت - هرگز
نباید تصادفی باشد ، بلکه در عوض نتیجه یک بازی خوب و کنترل شده است.
2. KISS. آن مخفف را به خاطر می آورید؟ مخفف Keep It Simple
Stupid است. همه ما می دانیم که برنامه نویسی یک بازی کار سختی است ، اما
وقتی می گوییم نمی خواهیم آن را یادآوری کنیم ، ما را باور کنید. دشواری برنامه
نویسی یک بازی هرگز نباید بخشی از بازی باشد ، بنابراین در صورت امکان ،
بازی را آسان شروع کنید ، به راحتی پیمایش کنید و البته بازی نیز به راحتی انجام
شود. ما در اینجا درخواست استراتژی پیش دبستانی را نداریم ، اما از طرف دیگر ،
ما نمی خواهیم مانند یک کودک پیش دبستانی گنگ نیز احساس کنیم. کتابچه صد
صفحه ای را فراموش کنید. به هر حال هیچ کس به جز وسواس واقعی قرار نیست
آن را بخواند. بازی خود را برای جو متوسط بسازید و همه طرفدار شما خواهند بود.
3. اقدامات زیادی را اضافه کنید. و مقدار زیادی از آن را نیز اضافه کنید. هرچه
عمل بیشتری به بازی خود اضافه کنید ، توجه بازیکنان به آن بیشتر خواهد بود. و
هرچه بازیکنان بیشتر به بازی شما توجه کنند ، بازی شما اعتیاد آورتر می شود.
برای هر اقدامی که شخصیت بازیکن انجام می دهد ، بازی را واکنشی نشان دهید و
سپس بازیکن را برای کارهای بیشتر راهنمایی کنید.
4. داستان را خوب جلوه دهید. هیچ چیز بدتر از انجام یک بازی نیست که فقط
تعجب کند که شما چه کاری انجام می دهید و چرا. هدف یک وسواس انسانی بوده و
بوده است. اما بدون آن ، ما سرگردان خواهیم ماند ... در تاریکی ... در تعجب
چیزهای عجیب و غریب مانند اینکه خانه با کت رنگ صورتی روشن به نظر می
رسد. به بازیکنان خود فرصت ندهید که چنین اتلاف وقت کنند. به آنها مأموریت دهید
و اطمینان حاصل کنید که بازی شما به آنها یادآوری می کند که مأموریت در مواقع
مناسب چیست و چرا باید آن را به پایان برسانند.
5. آب نبات به ما بدهید. اما آن را مرتبط کنید. گرافیک در یک بازی نباید باعث
حواس پرتی شود ، باید باعث شود کره چشم ما از دیدن آنها با خشنودی خسته شود و
سپس برای بیشتر بزاق بزند. گرافیک باید حاوی سرنخ هایی باشد و ما را بیشتر و
بیشتر درگیر بازی کند تا زمانی که چیزی را شکست دهیم.
6. آن را واقعی کنید. بازی های فانتزی مشکلی ندارند ، اما چیزی که باعث خنک
شدن آنها می شود واقعیت بودن آنها است. وارد شدن به چیزی که آشنا نیست و یا
راهی وجود ندارد که ما تجربه کنیم دشوار است. اما اگر بتوانید واقعیتی را در بازی
های خود پیاده کنید ، بازیکنان از آن قدردانی می کنند و در سطح کاملاً قابل
احترامی با آن ارتباط برقرار می کنند.
دسته: برنامه نویسان , ساخت اسباب بازی , بازی های کامپیوتری ,
نظر شما چیست ؟