هر روز مشاغل از یک تحلیلگر کسب و کار می خواهند تا تعیین کند که برای انجام یک کار
خاص باید چه کاری انجام شود. برای اجرای یک پیشنهاد پروژه باید هر خیابان را کاوش و
تجزیه و تحلیل کرد. دامنه پروژه مشخص می کند که روند کار ممکن است باشد یا نباشد. هر
فرد درگیر باید پاسخگوی شخص دیگری باشد تا زمانی که مدیریت راضی باشد تمام کارها برای
اصلاح وضعیت انجام شده است. همه چیز در وظیفه باقی می ماند. به طور کلی این پروژه در
حال جمع شدن است. تیم ها برای استفاده از هدف در کد ، با یکدیگر هماهنگ می شوند. همه
طبق برنامه پیش می رود. در پایان ، همه چیز از هم می پاشد. هیچ چیز آن چیزی نیست که به
نظر می رسد. این پروژه نتوانسته است آنچه را که در نظر داشت انجام دهد. تحلیلگر تجارت
برای خشک کردن آویزان شده است. هر انگشت او را نشان می دهد. در واقع این تقصیر
تحلیلگر نیست.
این کار از ابتدا یک تلاش مشترک بود. وقتی مشکل به این ترتیب شناخته شد و کاری که باید
انجام شود زمانی است که تحلیلگر تجارت وارد حیطه کارها شد. مدیریت گفت این کار را انجام
دهید. IT گفت این کار تمام شده است. Low end گفت که دیگر فقط آن چیزی نیست که ما به
آن نیاز داریم. پس چه اتفاقی افتاده؟ اولین مورد عدم افشای تمام اطلاعات لازم برای ارزیابی
صحیح وضعیت است.
یک تحلیلگر تجارت قارچ نیست. نمی توانید آنها را در تاریکی نگه دارید. آنها باید اطلاعات
داخل و خارج شرکت را بدانند. او باید از چشم انداز یا هدف نهایی شرکت آگاه باشد. چند واقعیت
و آمار و ارقام فقط کار را انجام نمی دهند. افشا می تواند پروژه را محکم تر از یک درام ببندد.
به عنوان رابط بین بخش ها و مدیریت عالی ، تحلیلگر تجارت باید داده ها را از همه افراد
درگیر در پروژه جمع آوری کند. وقتی کسی احساس کند نمی خواهد بازیکن تیم شود ، این می
تواند در برنامه کارها اختلال ایجاد کند. به هر تیم وظیفه ای محول شد. افراد بالادستی که فکر
می کنند می دانند نتیجه نهایی چیست و برای رسیدن به هدف عجله دارند ، ممکن است خودشان
را اشتباه ببینند. با این حال مواقعی وجود دارد که رهبران آینده و مدیر آینده همین کار را می
کنند. آنها به جای اینکه به تصویر کلان نگاه کنند و متوجه شوند که تمام قسمتهای پیچیده لازم
است ، آنها یک بخش را به عنوان راه حل مشاهده می کنند. این فقط می تواند منجر به شکست
شود. ارتباطات رمز موفقیت است.
اگر کسی برنامه بهتری داشته باشد ، یک تحلیلگر خوب تجارت این ایده را گوش می دهد. وی
ممکن است آن را یک راه حل مناسب برای یک جنبه از کل پروژه بداند. مگر اینکه ایده ای به
تحلیلگر تجارت گفته شود ، می تواند بدون استفاده یا بدتر از آن تصور شود و به عنوان راه حل
مناسب تصور نادرست باشد. ارتباطات معمولاً دلیل شکست پروژه ها است.
تحلیلگر تجارت همان چیزی است که پروژه را در کنار هم نگه می دارد. اوست که باعث می شود تیم ها به صورت تیمی با هم کار کنند. تحلیلگر کسی است که تمام قطعات این پازل را می گیرد و آن را کنار هم قرار می دهد تا نتیجه نهایی موفقیت باشد. تحلیلگر تجارت را به عنوان میخ های یک خانه در نظر بگیرید. وقتی از ناخن برای نگه داشتن همه آن استفاده نمی کنید ، چیزی جز سوزاندن ندارید.
دسته: کسب و کار اینترنتی ,
نظر شما چیست ؟